- نویسنده : دکتر فرزاد طباطبایی
خوشحال می شویم برای دیدن ویدیوهای مرتبط با گفتن واقعیت به فرزندخوانده پیج اینستاگرام مؤسسه حامی را دنبال کنید.
گفتن واقعیت به فرزندخوانده یکی از سخت ترین و حساس ترین کارهایی است که والدین بعد از به سرپرستی گرفتن کودک یک روز با آن مواجه میشوند. بیشتر فرزندخواندگیها قبل از 3 سالگی انجام شده و معمولا کودکان قبل از فرزندخواندگی خود را به خاطر ندارند و از این حقیقت مطلع نیستند. پس از گذشت چند سال دغدغه مهمی در مورد گفتن حقیقت برای والدین به وجود میآید. آنها دائم نگرانند یکی از اطرافیان ناخواسته موضوع را مطرح کند. آنها میدانند که بالاخره روزی حقیقت را میفهمد، اما برای گفتن آن تعلل کرده و به دنبال یک زمان مناسب هستند. اگر شما از این دست والدین هستید طبیعی است که نگران آینده فرزند خود و برخورد او با شما و این واقعیت باشید. اما با کمک گرفتن از روانشناس و آگاهی از اصول گفتن واقعیت، میتوانید بدون هیچ آسیبی به فرزند خود این حقیقت را با او در میان بگذارید. در این کار پرتنش می توانید از متخصصان و مشاوران خانواده کمک بگیرید تا با آرامش خاطر بیشتری مسائل را برای فرزندخوانده خود بازگو کنید. برای کسب اطلاعات در خصوص مشاوره خانواده کلیک کنید.
گفتن واقعیت به فرزندخوانده | پنهان کردن فکر مناسبی نیست
همه کارشناسان موافقند که پنهان کردن واقعیت فـرزندخواندگی از کودک فرزندخوانده اقدام مناسبی نیست و ممکن است فرزندخوانده شما پس از مدتی این واقعیت را از زبان دیگران بشنود. چون معمولا در این شرایط به جز پدر و مادر افراد دیگری نیز از این واقعیت اطلاع دارند و به احتمال خیلی زیاد این موضوع دهان به دهان چرخیده و در نهایت به گوش فرزندخوانده شما میرسد. احتمال آسیب روحی او و بیاعتمادیش به شما زمانی که واقعیت را به طور ناگهانی از دیگران بشنود، بسیار بیشتر از زمانی است که شما حقیقت را به او بگویید. در نهایت باید بدانید در خانواده های ترکیبی (ناتنی) مسائلی وجود دارد که ماهیت آنها با دیگر خانوادهها تفاوت داشته و باید دید خود را نسبت به این مسائل عوض کنید.
اینفوگرافیک چرا و چگونه واقعیت را به فرزندخوانده بگوییم؟
گفتن واقعیت به فرزندخوانده در چه سنی مناسبتر است؟
محققان بهترین سن را برای گفتن واقعیت فرزندخوانگی به کودکان، بین سن 8 تا 10سالگی میدانند. از نظر آنها سنین پیش از دبستان نمیتواند زمان مناسبی برای گفتن این حقیقت باشد؛ چرا که رشد شناختی کودک در این سن ظرفیت شناختی و فکری درک این مسئله را ندارد و برای او قابل باور نیست. در سنین بلوغ و دوران نوجوانی نیز به دلیل به وجود آمدن ظرفیتهای جدید فکری، نوجوان با تعارضها و مشکلات زیادی روبرو میشود. استقلال، زودرنجی و تحریکپذیری از ویژگی های نوجوان است و اگر در این سن به طور ناگهانی با واقعیت فرزندخوانده بودن روبرو شود، ممکن است آسیب زیادی ببیند.
چه کسی واقعیت فرزندخواندگی را بگوید؟
میتوانید برای گفتن این واقعیت به فرزندتان از مشاور خانواده کمک بگیرید اما در نهایت او باید واقعیت را از زبان شما بشنود. سعی کنید جلسهای با حضور همه اعضای خانواده تشکیل داده و مسئله را به طور منطقی مطرح کنید. در این جلسه باید هر دو والد حضور داشته باشند و به سوالات کودک پاسخ داده و او را از بابت عشق و علاقه خود مطمئن کنند. معمولا با روش خــانواده درمانی به منظور پیشگیری از آسیب های روحی در اعضاء خانواده مسائل و مشکلات با شیوه خاصی توسط مشاوره خانواده بیان می شود که می تواند در زمینه بیان واقعیت فرزندخواندگی بسیار موثر واقع شود.
چطور واقعیت فرزندخوانده بودن را بگوییم؟
گفتن این واقعیت بدون مقدمه و به صورت ناگهانی و بدون آگاهی و شناخت اصول روانشناسی کودک میتواند عکسالعمل ناباورانه و به نحوی شوک عاطفی را برای فرزندتان به دنبال داشته باشد. به ویژه اگر پیش از گفتن واقعیت، با او درباره فرزندخواندگی به طور کلی صحبت نکرده باشید. فرزند شما باید بداند که والدین، فرزندخواندههایشان را درست مانند فرزندان واقعی دوست دارند و برای آنها اهمیت قائل هستند تا زمانی که با داستان زندگی خود روبرو میشود پذیرش این مساله برای او سادهتر باشد. در این بین نحوه رفـتار با فرزند ناتنی نکته بسیار حساس و مهمی است. زیرا او مدام رفتار شما را با خود و دیگر فرزندانتان مقایسه خواهد کرد. بنابراین دقت زیادی لازم است تا او احساس ناخوشایندی را تجربه نکند.
گفتن واقعیت به فرزندخوانده | با داستان بگویید
زمانی که تصمیم به گفتن واقعیت به فرزندخوانده خود گرفتید باید در نظر داشته باشید که ترس از تنهایی در کودکان اولین حسی است که در چنین شرایطی به سراغشان می آید. برای مقابله با این حس آزاردهنده که می تواند آسیب جدی به کودک بزند باید بهترین و موثرترین راهکارها را به کار برد.از داستانها، فیلمهای کودکان و افسانههایی که دارای شخصیتهای فرزندخواندگی هستند، استفاده کنید. البته در این داستانها باید پدر/مادرخوانده آنها را دوست داشته و رفتاری مهربانانه با او داشته باشند.
این کار را میتوانید بدون عجله و یکی دو سال پیش از زمانی که قصد گفتن واقعیت به فرزندتان را دارید، شروع کنید. پس از مدتی از او بخواهید انتخاب کند که دوست داشت به جای کدام شخصیت داستان میبود. مثلا اگر داستان زال و سیمرغ را برای او تعریف میکنید، از او بخواهید تصور کند به جای یکی از شخصیتهای داستان است. مثلا اگر زال را انتخاب کرد، از او بخواهید بگوید دوست دارد شما به جای سیمرغ بودید یا سام پدر واقعی زال.
به مرور زمان که آمادگی ذهنی برای او ایجاد شد، میتوانید داستان زندگی خود او را هم برایش تعریف کرده و به طور منطقی توضیح دهید که "ما هم مانند همه پدرمادرهایی که در داستانها شنیدی تو را دوست داریم". به این صورت میتوانید انسجام خانوادگی خود را حفظ کرده و از تضعیف رابطه عاطفی خود و فرزندخوانده تان پیشگیری کنید.
جستجوی پدر و مادر واقعی
بعضی از کودکان علاقه دارند که پدر و مادر واقعی خود را بشناسند و یا آنها را ملاقات کنند. اگر پدر و مادر آنها را نمیشناسید یا از آنها اطلاعی ندارید، داستانی غیرواقعی تعریف نکرده و بدگویی و تمجید هم نکنید. چون همانطور که گفته شد فرزند شما ممکن است پس از مدتی والدین واقعی خود را ملاقات کند و حقیقت را دریابد؛ در این میان اطلاعات غیرواقعی که شما به او دادید، او را نسبت به شما بیاعتماد میکند و او نسبت به شما دچار بــدبینی می شود. اما توجه داشته باشید که متناسب با سن و ظرفیت او داستان واقعی زندگیش را تعریف کنید. به او بگویید میتوانید در پیدا کردن والدین واقعیش به او کمک کنید و به او این حق را میدهید که برای زندگی با والدین ناتنی و یا زندگی با والدین واقعی خودش تصمیم بگیرد.
چقدر طول میکشد تا به شرایط عادی بازگردیم؟
طبیعی است از زمانی که واقعیت را به کودک خود میگویید، تا زمانی که همه کنجکاویها و تعارضهایش پایان پیدا کند، مدتی بین چند ماه تا یک سال طول بکشد. حتی امکان دارد فرزندخوانده شما مدت کوتاهی موقتا علائم افسردگی و انزوا را از خود نشان دهد. نگران نباشید و رفتار خود را در مسائل روزمره مانند محبتی که به او داشتید و مسئولیتهایی که برای او در نظر میگیرید نسبت به پیش از گفتن حقیقت تغییر ندهید. محبت بیش از اندازه و کم کردن مسئولیتهای او در خانه، ممکن است برای او مصنوعی به نظر برسد و نسبت به این رفتار شما حساس باشد.
چون فرزند شما در این سن مشغول تحصیل در مدرسه است، شاید گفتن واقعیت به او، باعث عدم تمرکز در درسهایش شود و به نوعی اعتماد به نفس او را تضعیف کند؛ پس سعی کنید زمان بیان کردن واقعیت به او همراه با تمام شدن امتحانات و اوایل تابستان باشد تا پس از چند ماه و گذشت درگیریهای ذهنی، آسیب کمتری به درس و تحصیل او وارد شود. از روش های موثر در افزایش اعتماد به نفس کودکان استفاده نمایید تا دوباره بتواند با روحیه ای قوی برای زندگی خود انگیزه و برنامه داشته باشد. توصیه میکنیم برای گفتن این مسئله حتما از یک متخصص باتجربه مانند روانشناس و یا مشاور خانواده کمک بگیرید.
سخن آخر
همانطور که گفته شد گفتن واقعیت به فرزندخوانده یکی از سخت ترین کارها برای والدین است؛ اما پنهان کردن آن به هیچ وجه توصیه نمیشود. از طرفی گفتن آن هم اصولی دارد و حتی شاید با توجه به شخصیت فرزندتان، نحوه گفتن، متفاوت باشد. پس بهتر است قبل از هر اقدامی با یک روانشناس صحبت کرده و در این زمینه با او مشورت کنید. متخصصان مرکز مشاوره روانشناسی حامی هنر زندگی می توانند در این زمینه یاریگر شما باشند. برای کسب اطلاعات در خصوص مشاوره روانشناسی کلیک کنید.